تو این شش سالی ک تو خونه ی خودم زندگی کردم همیشه دوست داشتم بدون هیچ دغدغه ی فکری اسوده خونه ی بابام تو اتاق خودم بخوابم .
حالا ک امشب موقعیتش پیش اومده البته با کمک انفلانزای عزیز
فکرم درگیر سوگندمه اخه من چجوری بدون نوازش موهاش بخوابم یا بدون خروپف کردن باباش و اینکه نفساشون و تا صبح بشمارم.
دیگه دیره...
برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 85