خونه

ساخت وبلاگ

شاید همیشه قبل حرف زدن باهاش خیلی با خودم کلنجار میرفتم ک چطوری بگم چطوری نگم ...

امشب هرچیم ک با خودم نقشه کشیدم ولی وقتی دهن باز کردم وقتی واسه تک تک رنجایی ک کشیدم میخواستم حرف بزنم دیگه از اون ارامش و زبان بدنی ک تمرین کرده بودم خبری نبود همه اینا تبدیل شده بود ب حس خشم و تنفری ک بعد از ماه ها شاید سال ها مثل اتشفشان فوران زد..

ولی همیشه توی هر شری یه خیری هست...اینو با تمام قلبم یقین دارم.

پ.ن:شاید باید زودتر این کار و میکردم

دیگه دیره...
ما را در سایت دیگه دیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 92 تاريخ : پنجشنبه 15 دی 1401 ساعت: 19:35