از روزی ک مادرش و از دست داد سعی کردیم باهاش جوری رفتار کنیم انگار ک اتفاقی نیفتاد ولی امشب وقتی خواست واسه دل خودش لباس عروس بپوشه سخت تربن کار دنیا بود ک جلوش گریه نکنم.اخه رعنای من یه جورایی پاره تنمه چقد سخت ناراحتیشو ببینی نتونی براش کاری بکنی
فقط از خدا یه صبر گنده واسش میخوام
دیگه دیره...
برچسب : نویسنده : mohadesehjan بازدید : 78